به گزارش خبرنگار مهر، دکتر طباطبایی در ابتدا میان سنتمداران و سنتیها تمایز گذاشت و گفت : انسان سنتی هنوز در چارچوب نظام سنتی خود باقی مانده است و آشنایی با نظام جدید ندارد، در حالی که فرد سنتمدار با توجه به جریانات تن داده و خود را در آن تعریف میکند، اما معتقد است که دنیای جدید به بیراهه رفته است و از دیدگاه سنت، تجدد قابل نقد است و میل شدید به بازگشت به دنیای سنتی دارد.
وی در ادامه ژوزف دومسر را به این معنا سنتمدار خواند و گفت : دومسر از مخالفان سرسخت انقلاب فرانسه بود که رسالهای در مذمت انقلاب به نام "تأملاتی درباره فرانسه" نوشت. او در مرز میان سوئیس و فرانسه زندگی میکرد که تحت حکومت ایتالیا بود. او در این کتاب میخواهد نشان دهد که فرانسه دچار یک شر اساسی است که یکی از آنها انقلاب است.
نویسنده "دیباچه بر نظریه انحطاط" که جلسات پیش به اهمیت روبسپیر در تاریخ انقلاب فرانسه اشاره کرده بود، دومسر را در رادیکال بودن با روبسپیر مقایسه کرد و گفت: دومسر اهل الاهیات مسیحی است و میخواهد از نگاهی کاتولیکی به نقد انقلاب فرانسه بپردازد، همانطور که ادموند برک از زاویه مذهب پروتستان این کار را می کند. دومسر معتقد است از زمانی که از صراط مستقیم کلیسای روم پا را فراتر گذاشتیم، دچار بیراهه شدیم.
نویسنده "زوال اندیشه سیاسی در ایران" گفت: دومسر در این کتاب انقلاب فرانسه را معجزهای الهی میخواند که خداوند از طریق مشیت خود در جریان امور فرانسه و روابط علی دستکاری کرده است. او میگوید که مشیت الهی خواستار انقلاب بود، زیرا مردم گناهکار بودند و مشیت الهی از طریق انقلاب آنها را تنبیه کرد.
دکتر طباطبایی در ادامه به دیدگاه جبرگرایانه دومسر اشاره کرد و گفت: از نظر دومسر انقلاب فرانسه با اراده الهی و از مجاری انسانی صورت میگیرد، این مجاری در حوزه نظر روسو و در حوزه عمل روبسپیر هستند. او معتقد است که تحول در روابط و مناسبات اجتماعی نیست که موجب انقلاب میشود، بلکه چیزی به نام روحیه انقلابی و ایمان انقلابی بود که انقلاب اتفاق افتاد.
نویسنده "مکتب تبریز" درادامه گفت : طرف اصلی دومسر دایرهالمعارف نویسان هستند که خود به دست انقلاب از بین رفتند. او با دیدگاهی اشرافی مردم را جاهل و نادان میداند و معتقد است که این جهل ایشان سبب میشود که کارها مطابق مشیت پیش رود. او معتقد است در بینظمی انقلاب نظمی است که مشیت الهی است. دومسر از انقلاب سلطنتطلبانه صحبت میکند، اما میگوید آن دفعی نخواهد بود، زیرا از نظر او هر انقلاب دفعی نتایجی مشابه انقلاب اول دارد. دومسر تاریخ را عرصه جنگ میداند و معتقد است که لحظات صلح و آرامش، متارکه و توقف کوتاهی در فاصله دو جنگ است و بنابر این اصل در تاریخ بر جنگ است.
وی سپس به دیدگاه دومسر در مورد تاریخ تأکید کرد و گفت: دومسر معتقد است که چون دامن انسان به گناهآلوده شده، جنگ نتیجه منطقی این گناه اولیه است و از این حیث دومسر بر خلاف کسانی چون لایبنیتس است که همه چیز را خوب میدانند و معتقد است که عالم شر محض است. دومسر علیرغم مخالفت با روسو، همچون او معتقد است که جمهوری در فرانسه شدنی نیست. همچنین جالب است که روسو با همه مخالفتهایش با روشنگری، همچون نویسندگان روشنگری در مورد فرانسه مینویسد.
وی در پایان گفت : دومسر با اعتقادی کاتولیکی شدید، بسیار به عهد عتیق علاقمند است ، چون مجازاتی که دومسر طرح میکند، با عهد عتیق سازگارتر است.
نظر شما